طاها فرشته عشقطاها فرشته عشق، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

با تو مادر شدم نور كوچولوي من

15 هفته و 5 روز - خدايا شكرت

1392/4/16 13:23
نویسنده : مامي غزل
298 بازدید
اشتراک گذاری

دردونه كوچولوي من سلام

5 شنبه شب  يه  شب خيلي شب بدي بود – خاله تهمينه اينا اومده بودن خونمون كه برن نمايشگاه ساختمان و مامان هم فردا امتحان آيلتس داره از ساعت 11 شب دل درد شديد شروع شد تا 4 صبح كه ديگه از نگرني داشتم دق مي كردم كلي اومدم توي هال نشستم گريه كردم نازت كردم برات دعا خوندم از خدا خواستم مرابت باشه نكنه اتفاقي برات بيوفته گل خوشبوي من ... خلاصه بابا حميدت ديگه مارو برد بيمارستان آبان كه يه خانوم مامايي بود وقتي صداي قلبت رو پخش كرد و گفت حالت خوبه آرامش دنيا اومد توي دلم ولي باز درد شديدي داشتم و برگشتيم خونه كه صبح بريم پيش خود دكتر پاك روش براي ويزين دقيق تر .

حالا بگو كه امتحان هم داشتم خلاصه رفتم سر جلشه ولي شرايط خوبي نداشتم و بعد از امتحان مونده بودم چه كنم كه بهترين اتفاق اون روز افتاد ، بابا حميد مهربونت با يه عالمه خوراكي و آب ميوه روي پليه هاي خروجي سالن امتحان منتظرم بود واي دنيا رو بهم دادن پريدم دستشو گرفتم – خودش رفته بود دكتر وقت گرفته ويزيت داده بود كه زودي بريم ويزيت خلاصه خوبه كه راه نزديك بود و رفتيم دكتر معاينه كردو و سونوگرافي انجام داد و گفت همه چي خوبه عزيزم فقط انگاري يه چيزي كه گفت فيبروم هست يه كمي جاي تو ر وتنگ كرده بود قربونت برم ولي مي دونم انقدر قوي هستي كه باهاش بجنگي و برنده شي ....

برگشتيم خونه و خاله تهمينه و همسرش برگشتن و خلاصه شام خورديم و امروز هم سپري شد فقط اميدورام زياد درد نكشم تا دوران قشنگ تو ر ودر وجودم داشتن برام زيبا و لذت بخش باشه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)