طاها فرشته عشقطاها فرشته عشق، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

با تو مادر شدم نور كوچولوي من

به زندگیمون خوش اومدی فرشته . تولد یک سالگی

بودن تو در زندگی نمی دونم شبیه چیست حس زیبای داشتن ات و بوییدنت حس قشنگ در اغوش گرفتنت و اهنگ نفس هات وقتیکه در خواب نازی تجربه ایست که هرگز با چیزی در مجموع نمی آید و دوست داشتن ناب ات از نوع بکر و از اعماق قلب چیزیست که هرگز قابل وصف نیست فقط می توانم بگویم بودنت را شکر داشتن ات را هزاران شکر همیشه پایدار باشی مرد کوچک 1 ساله   ...
24 آذر 1393

فروش ماشین

خوب دیگه کم کم باید ماشین رو هم بفروشیم .با این پژو کلی خاطرات داشتیم از عروسی مون از هب دنیا اومدنت و از کل مسافرت هایی که با همسری  عاشقانه رفته بودیم همه جا رو با همین ماشین مهربون رفته بودیم و کلی خوش گذرونده بودیم و حالا وقت رفتن اش بود . اینم اخرین عکسهایی که طاها رو فرمون ماشین انداخته ..... ...
24 آذر 1393

آخرین همدان قبل از استرالیا

یه چند روزی رو رفتیم همدان  . که در واقع خداحافظی هم داشته باشیم با شهر مون . بابا حمبد من و طاها عزیزم  رو یه چند روزی گذاشت همدان که بیشتر پیش مامانی بابادی باشیم و بعدش برگشت مار وبرگردوند. با خیابونها و خونه مون و اتاقم خداحافظی کردم نمی دونم چند وقت دیگه بازم میام اینجا .همه چیو به خدای مهربون سپردم .در راه برگشت هم جایی ایستادیم و نهار خوردیم اینم عکس طاها در راه برگشت ... ...
24 آذر 1393

خداحافظ ایران خودرو - استعفا از کار - آبان ماه 93

هفته پیش همراه طاها و همسری رفتیم ایران خودرو برای انجام کارهای استعفا . با اومدن گرنت ویزا استرالیا  و همچنین بارداری مجدد دیگه باید از کار خداحافظی می کردم البته بگم من از اون زنهایی نبودم هیچ وقت که عشق کار کردن باشم از وقتی ازدواج کردم خونه رو ترجیح می دادم ولی خوب سابقه 10 ساله ایران خودرویی ام رو هم خیلی دوست داشتم و با کار کردن یه جورایی حس خوبی داشتم . خلاصه امروز صبح رفتیم و طاها کوچولو توی ماشین با باباش منتظر موندن . این اواخر دیگه از سرکار رفتن خیلی خسته بودم ولی امروز انگار همه چی رنگ دیگه ای داشت ، هوای آلوده کارخونه بوی موز پخته  آبی پوشان ایران خودرو لیفتراک ها همه انگار برام قشنگ و جالب بودن خاصیت ادمی همینه هر...
21 آبان 1393

ویزای استرالیا

این خبر خیلی خیلی خوشه هدف بزرگ من و همسری  در زندگی مشترکمون بالاخره به بار نشست و در تاریخ 20 اکتبر ویزای استرالیای ما برای اقامت دایم گرنت شد . یه دو سه روز بود که بعد  از چیدن وسایل خونه جدید همراه بابادی و مامانی صبح بیدار شدم و سری به اییمل ام زدم و دیدم که بعلههههههههههههههههه این خبر خوب بالاخره به ما رسید . خیلی خوشحال شدیم من و حمید مدتها بود که دسوت داشتیم مهاجرت کنیم تا طاها جای بهتری زندگی کنه و بزرگ بشه ، حالا با داشتن دوتا پسر گلدسته خوش قدم  این خبر شنیدن اش  واقعا خوشایند بود از خدا می خوام بهمون کمک کنه تا خانواده چهار نفری موفقی داشته باشیم در قاره ای دیگر ... گرچه خیلی سخته و خیلی مسول...
18 آبان 1393