تا بدانی و یادت باشد...جوراب کوچولو
شب به خیر پروانه کوچک خوشبختی
امشب می خوام برات یه عکس بزارم یه عکسی که خیلی معنی داره
یه جوراب کوچولوی سفید یه جوراب خیلی کوچولو
وقتی نگاش کنی اولش فقط یه جوراب کوچولوی سفیده ولی پاک کوچولوی من امروز و اینجا و این لحظه که هنوز اینقدر هم نیستی یادت باشه خیلی کوچولو بودی لحظه لحظه برات غصه خوردم و نگران شدم لحظه لحظه تو را با خودم حمل کردم تمام دقایقی که حتی این جوراب خیلی کوچولوی سفید برات خیلی بزرگ بود و می دانی شکم من هم خیلی بزرگ شده است و هر لحظه با من نفس می کشی بیدار میشوی و وقتی خوابم تو بیداری و حرکت می کنی و با هر تکانت که نمی گذارد بخوابم چشمانم پر از اشک است که سالمی خدایا شکرت حرکت می کند نفس می کشد قلبش می زند
عزیز کوچولوی من یادت باشد ان هنگام که بزرگ شدی مردی شدی بدای که چه کوچک بودی مبادا فراموش کنی
با این جوراب کوچولو همیشه یادت باشه که چطوری بزرگ شدی اون روز بدون که مادرت خیلی دوستت داره ...