طاها فرشته عشقطاها فرشته عشق، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

با تو مادر شدم نور كوچولوي من

دعایت می کنم

جز دعا کار دگر نیست مرا شب روزت همه شاد دلت از غم آزاد همه ایام به کام و تو پیوسته سرافراز و ز هر غصه برون همچو گنجشک به هر بام ودرخت بنشینی خندان وسبکبال تر از برگ درخت در هوا رقص کنان لحظه هایت چون قند روزگارت لبخند هفته هایت پر مهر هر کجایی که قدم بگذاری همه از کینه تهی همه از قهر و عداوت خالی همه جا ، نام تو از مهر ، به لب ها جاری ... و تو با یاد خداوند بزرگ به سلامت ببری راه به پیش... ...
7 اسفند 1392

طاها پس از مست شدن

و این طاها است هنگامی که بعد از خوردن شیر مست شده و از هوش میرود و من عاشقانه این صحنه را نگاه می کنم و لذت می برم . گاهی نصفه شب ها که شیرش میدم همسری می بینه من نشستم نگاش می کنم میگه بزارش دیگه توی تختش تو چرا خواب نداری !! اهسته میگم تو بخواب عزیزم و او بیهوش میشود و من همچنان به تو فرشته کوچک خیره می مانم ... و همان لحظات که دعا می کنم ای خدا چیزی ازت نمی خوام فقط نگهدارش باش ، حفظش کن و برایم نگهش دار راستی چقدر زیباست این دقابق به جرات می گویم که این زیباترین و لذت بخش ترین اوقات زندگی من بوده است تا کنون دیدن او در این حالت :   ...
7 اسفند 1392

فسقل و عکس پاسپورتی !!

خوب در راستای انجام کارهای مهاجرتی باباحمید که رفته بود دنبال پاسپورت برای تو گفته بودن باید ازت عکس بگیریم منم امروز پروژه عکس گرفتن ازت رو اجرا کردم خیلی باحال بود .انگاز می فهمی دارم باهات چه کار می کنم سیخ مونده بودی منتظر بودی ازت عکس بگیرم یعنی عاشقتممممممممممممم اینم نمونه های هنرنمایی من : عکس با لباس تیره و پس زمینه کرم روشن هاهاها ...
5 اسفند 1392

2 ماه و 1 هفته

بهشت کوچولوی من سلام عزیزم هز روز که می گذره کنار تو دنیایی داره برا خودش خیلی با مزه ای تازگی یاد گرفتی دستتو مشت می کنی میاری جلوی چشمت خیره میشی بهش انگار داری دستتو می شناسی منم هی میشینم خیره میشم به تو ببینم چه کار می کنی . خلاصه خیلی نمکی فسقلی جونم ضمنا تازگی می زاریمت توی این تشک های بازی البته کمی زوده ولی عکس العمل ات خیلی بامزه اس اینم چند تا عکس از خود خودت برای خودت فدات شم . اینم اون حالتی که خیره میشی به دستت ای جان ن ن ن ...
5 اسفند 1392

واکسن 2 ماهگی

هلوی خوشمزه من داری 2 ماهه میشی به سلامتی  ولی یه کار سختی هست اونم واکسن هست من و باباحمیدت دل توی دلمون نیست که ببریم واکسن تو بزنیم خیلی کوچولویی مامانی و دلمون نمیاد برای همین می خوایم بریم همدان خونه مامانی اینا که همراه بابادی بریم برای واکسن. روز 3 سه شنبه صبح عکس های اتلیه تو گرفتیم وای چقدر قشنگ شده بودن عزیزم خیلی دوستت دارم .بعد از گرفتن عکسها که برای مامانی جونت هم چاپ کرده بودیم رفتیم همدان . چقدر برات ذوق کردن خیلی عزیزی اگه بدونی چقدر دوستت دارن .... بالاخره روز 5شنبه شد صبح رفتیم برای واکسن من اشکهام اومد دست خودم نبود ولی تو خیلی آقا بودی فدات شم مظلوم بودی خیلی کلی نازت کردم محکم چسبوندم به خودم . کاش من ج...
26 بهمن 1392

1 ماه و 3 هفته

آب نبات چوبی خوشمزه و ملس من  این روزها به ٢ ماهگی نزدیک میشی و روزها عین برق و باد می دونم که میگذره و روزی میاد که تو توی خونه می دوی و من از وجودت لذت می برم امروز برف بارید برفی زیاد و سفید از پشت پنجره برات یه دنیا ارزوی خوب کردم یک دنیا دعای مادرانه ... خوشبوی کوچک من روزگار کودکی ات را تا می توانم با عکس و فیلم ضبط می کنم اما بوی بهشتی ات را چگونه چکه چکه جمع کنم که نداشتن اش وقتی تو بزرگ شوی خیلی حسرت دارد به خدا . دنیای غم هم که به دلم باشد یک لحظه که سرت را زیر گردن من می بری و ناگهان مست خواب میشوی از بوی تن مادری که منم ، همه از یادم می رود اره غصه هایم همه ذوب میشود در گرمی بوی تن بیگناه کوچک و پاکت طاهای ...
15 بهمن 1392

تو می خندی

بهشت کوچک من تو می خندی دنیای من گویی بزرگ میشود و در این لحظه من مدام میگم خدایا شکرت خدایا شکرت بابت داشتن ات و بوییدنت و در اغوش گرفتن ات در این لحظه است که برای همه اونایی که چنین معجزه ای رو از خدا می خوان بهشون بده مخصوصا خاله های نی نی سایت که خیلی خیلی دوست دارند نی نی داشته باشن این روزها خنده هات بیشتر شده یعنی وقتی باهات حرف میزنم قشنگ برام عین یه فندق کوچیک می خندی و من دلم می خواد پرواز کنم با اهنگ نفس هات عزیزک کوچک من   ...
13 بهمن 1392