طاها فرشته عشقطاها فرشته عشق، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

با تو مادر شدم نور كوچولوي من

یک خطر بزرگ........34 هفته و 4 روز

1392/8/29 14:36
نویسنده : مامي غزل
354 بازدید
اشتراک گذاری

پسر کوچولوی من طاهای بی گناه کوچولو

می خوام از یه خطر بزرگ بگم که خدا ر وشکر به خوبی فعلا رفع شده و خدا خیلی کمکمون کرد - 1 شنبه شب که برای چک اپ سونوگرافی بیوفیزیکال و نوار قلب تو رفته بودیم بیمارتان ابان یه هو خانم ماما گفت که مایع امینوتیک زیاد شده و خطر ناکه به دکتر پاک روش زنگ زدن و فگت فوری بستری بشم و یه هو گفتن شاید فردا سزارین بشم و تو  رو از توی دل من بیارن بیرون - دنیا برام تیره و تار شد اونقدر گریه کردم و اعتراض کردم و بابا حمید طفلکی ات گیچ شده بود خیلی خبر بدی بود ولی ما گفتیم حتی اگه قرار بر بستری باشه میریم بیمارستان کسرا - عزیزم اگه زود به دنیا میومدی مجبور بودن بزارت توی NICU و من اصلا تحمل نداشتم...

خلاصه رفتیم یه مرکز سونو گرافی و مجدد سونو انجام دادیم همچنان مایع زیاد بود ولی اون فاکتور تنفس نرمال شده بودیم اما به هر حال رفتیم بیمارستان کسرا و منو بستری کردن خدا میدونه که تا سبح گریه کردم و برات دعا کزدم - بابا حمید اومده بود خونه و به مامانی مرضیه و بابادی حسن زنگ زده بود و اون مهربون ها هم همون موقع حرکت کردن و 4.5 صبح رسیدن وقتی مامانم اومد بالای سرم فقط سرمو گذاشتم روی شونه اش و گریه کردم و اون خیلی بهم ارامش داد - ارامش عمیقی توی دلم نشست و بعد دست شو گذاشت روی دل من و گلی دعا خوند و بهم گفت مطمءن باش خدا کمک می کنه و فردا مرخص میشی -

خلاصه تا سبح که دکتر بیاد و منو ویزیت کنه من نصفه عمر بودم اما مجدد نوار قلب گرفتن و همه چیو چک کردن و دکتر گفت مرخص ام اما استراحت داد بهم وای چقدر خوشحال شدم

دیگه باباجون مهربون ات کارای نرخیص رو انجام داد و منو اوردن خونه - اخیش خدا خونه مون و تو هنوز در دل منی عزیز دل من هنوز خیلی زوده هنوز بای دگلی ازن مراقبل کنم تا تپلی بشی مامان جونم .

بعدظهر مامانی بابادی رفتن که شنبه بیان دیگه بادی کارهامو بکنم خونه ور تمیز کنیم و ساک ببندیم منتظر اومدنت بشیم عزیزکمممم

 

خدایا و باز هم شکررررررررررررر که دعا های منو شنیدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

کاکل زری یا ناز پریییی
29 آبان 92 14:47
آخی عزیزممممممممم اولا تبریک به خاطر وجود نی نی .میدونم که خیلی ترسیدی ولی خدا بزرگه و خودش محافظ نی نی هاست انشاالله این 2-3هفته هم به سلامت بگدره عزیزممممم استراحت کن
مامان الینا جونی
29 آبان 92 15:08
خدارو شکر که به خیر گذشته امیدوارم این یه ماه باقی مونده هم به خوبی طی بشه و روی گل پسرتو ببینی فقط سعی کنید آرامش داشته باشید دوست داشتید بیاید پیشمون خوشحال میشیم
مامان نغمه
29 آبان 92 22:20
یکی از دوستان من یه ماه و نیم مونده به زایمانش مایع آمینیوتیکش زیاد تشخیص داده شد ولی اصلا این برخوردا باهاش نشدا... یعنی اکثریت اینطوره که خودبه خود درست میشه و فقط باید مواظب بود... خدا رو شکر که نگرانیت ختم به خیر شد عزیزم...