طاها فرشته عشقطاها فرشته عشق، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

با تو مادر شدم نور كوچولوي من

يه موي سفيد كوچولو توی موهای بابا حمید

1392/8/18 19:37
نویسنده : مامي غزل
367 بازدید
اشتراک گذاری

يه موي سفيد كوچولو

سلام مسافر كوچولوي  توي راهي اميدوارم حالت خوب خوب باشه و همه چي روبه راه

ديگه چيزي نمونده سفر پر رمز و رازت تموم شه و به اميد خدا بيايي توي بغل ام عزيزم

امروز مامانت مي خواد مي خواد يه چيز كوچولو بهت بگه ، راستش امروز نشسته بودم روي مبل بابايي ات هم خوابيده بود پايين پام و من پامو گذاشته بودم روي سينه اش ، اين كارو خيلي دوست دارم حالا وقتي تو اومدي تو بشين روي شكم اش منم پامو ميزارم روي سينه اش ديگه نمي تونه جم بخوره هه هه هه  تازه كلي هم خوشش مياد بهت قول ميدم ...

خلاصه داشتم مي گفتم كه اون بالا نشسته بودم يه كمي سرشو ناز كردم موهاشو بازي كردم كه يه هو ديدم بين موهاي بابايي ات يه دو سه تا تاز سفيد درومده يه هو غم عالم اومد توي دلم چشام خيره شد و نفهميدم كي چند تا اشك از چشمم اومده زودي خودمو جمع جور كردم و همينجور نازش كردم ، خيلي غصه ام شد نمي خوام پير بشه نمي خوام چيزي اش بشه  ، از تو چه پنهون كه خودت همه چي رو مي دوني گوشه دل من از وقتي تو اومدي من حس ام خيلي به همسري تغيير كرده يه حس وابستگي زيادي توليد شده اينكه اگه نباشه چي مي شه اگه چيزيش بشه چي ميشه و خلاصه اينجور چيزا متوجه شدم مدام يه چيزي سر نماز به دعاهام اضافه شده :‌خدايا حميد رو براي من حفظ كن بهش سلامتي و طول عمر بده ...

الهي آمين

خلاصه اينجوري گفتم بيام اينجا اين حس عجيب ديدن تار موي سفيد رو  توي سر بابايي ات باهات قسمت كنم .احتمالا  از اين به بعد ديگه تو نزديك ترين محرم دلم هستي كلي حرف باهم خواهيم داشت كه بهم گلي كلي رازهاي تو دلي كه يادش به خير منم يه روزي روزگاري با مامان مرضيه  و دايي موري داشتيم البته هنوزم داريم ها پسر گلي فقط اينكه توام بهمون اضافه شدي ....

خدايا شكرت بابت همه داده ها و نداده هات

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)