آغازي بر دوبارگي-سالگرد 6 امین ازدواج
آغازي بر دوبارگي
بهار با هم بودن را همراه داشتن موهبت كوچولو ولي بزرگي چون تو زيباتر و سبز تر مي كند باران رحمت خداوند آنچنان بر زندگيمان باريده است كه خوشا خيس شدن بي هيچ چتر بي هيچ ترس
امسال 29 شهريور 6 امين سالگرد با هم بودن من و مهربان همسري فرا رسيد و اين سال آخرين سالي ست كه دونفري خواهد بود اگر خدا بخواهد سال ديگر كه فرا برسد يك فرشته كوچك خانواده ما رو سه نفري خواهر كرد و ديگر نه زن و شوهر كه مادر و پدر خواهيم شد.
صبح جمعه با هم صبحونه خورديم و همسري مثل هميشه كلي با من كل كل كرد و اينكه امروز رو چطور بگذرونيم رو برنامه ريزي مي كرديم . بعدشم بعر ظهر برامون كيك بي بي مورد علاقه منو با يه شمع 6 خوشدددل خريد و كلي عكسهاي عاشقانه اي با هم گرفتيم كه عكس كيك رو اينجا ميزارم جاودانه بشه ...
عصري هم مي خواستيم بريم زستوران مطابق رسم هر سال ولي خوب چون ميل نداشتيم رفتيم كمي قدم زديم و هوا خورديم وبرگشتيم البته همچنان همسري اعتقاد داشت كه سالگرد ازدواج ما چه شد و رستوران نرفتيم ... و من رستورانه رو طلبكار شدم برا وقتي كه من و پسر كپلم خيلي گشنه بوديم هه هه هه
بعدم اومديم خونه و به همين كه كنار هم هستيم و با هم ايم كلي دست همو فشرديم ...
اینم عکس کیک مورد علاقه من ( کیک بی بی ) و همچنین عکس تو طاها کوچولو در دستای من و بابایی