اولین زیارت طاهای من
پنجشنبه شب مامانی و بابادی گفتن که دارن میزن قم زیارت . بعدشم بابا حمید اصرار کرد که ماهم بریم پیش شون و یک زیارتی بکنیم و این شد که صبح زود حرکت کردیم . توی راه رفتیم رستوران مهتاب و یه صبحونه حسابی خوردیم و تو عشق منم یه تکه نون سنگک رو گرفته بودی ول نمی کردی .خلاصه رسیدیم قم و رفتیم هتل مامانی اینا و خدا میدونه چقدر بابادی و مامانی ات از دیدنت خوشحال بودن .تو موندی هتل و ما رفتیم زیارت کردیم بعدش هم نهار خوردیم و بعدم باید هتل رو تحویل می دادیم که قبل از رفتن رفتیم توی یه پارک نشستیم و کلی بازی کردی و بهت خوش گذشت و ما کلی برای خریدن اون جوجه زرده که همش عوضش می کردیم خندیدیمممم ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی